-
به وبلاگ من خوش آمدید....
این وبلاگ برای من و تنهاییم و عشقمه....
این جا راجب همه کس و همه چیز مطلب هست....
و طعمه یکیشونه.....
اگه دوست داشتید نظر بدید...ممنون میشم
عاشق همتون.
.
.
.
.
به خصوص عشقم
- BISKIVIT
- دختر آتیش پاره {باران جون}
- بهــــــــشتی از خــــا کستر {اس جی علی}
- سنجاقک رنگی
- قلــ♥ــ ـب یخـــ♥ــــی { بهار و نفس }
- اشک باران {داداش رضا}
- خط خطی های من... {صونا جوووون}
- گل شکسته { داداش یونس }
- عاشقانه مسعود و مهشید
- بلاگ تو بلاگ بحث در هر موردی
- DELHORE VA AREZOOHA {داداش محمد رضا}
- °◦.♥.◦°دنیای تنهایی من°◦.♥.◦° { داداش ساسان}
- غرق رویا {jane}
- :.:.pranc .:.:. {مائده جون}
- سیستم تبادل لینک {سحرجون}
- ღ شبنم عشق ღ
- ما که تو فلسفه اش موندیم..
- پســـــــــرک
- به یاد او....{ داداش مهرازد }
- º°(♥‿♥)شمـــــــیم عشــــق(♥‿♥)° { منا جون }º
- lonely { داداش میثم }
- همیشه دلتنگی
- از تاریکی به سوی نور (دوزخ)
- سایت تبادل لینک { سحر جون }
- مطالبی زیبا از ایرانیان برتر
- دوست.... { rasool جون }
- عشق هرگز نمیمیرد { داداش حامد }
- &//عاشقی کنید(باهم)//&
- ردیاب جی پی اس ماشین
- ارم زوتی z300
- جلو پنجره زوتی
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان تنــــ♥ـــها رهــــــ♥ــا و آدرس formylovebait.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
تنه من دیگه نایی نداره...
با زندگی کاری نداره...
من با اشک شب و روز واسه برگشتنت دست به دامن خدام...
میبینم من که انگار....
توی قلبت نیست احساس...
نمی خوای که برگردی پیشم....
ـــــــــــــــــــــــــــــ
دوباره یاده اون شبا افتادم...
شبایی که باهاش تا صبح حرف میزدم....
شبایی که هنوز پیشم بود....
یاده شبی که وقتی از زندگیم براش گفتم گفت....
-تو امشب گریه ی مارو در اوردی دختر....
دلم می خواد تا صبح خاطراتمو باهاش مرور کنم...
دوست دارم تا صبح گریه کنم...
دلم براش خیلی تنگ شده...
یاده موقعی افتادم که بهم گفت
-عاشق شخصیتتم...
نمیدونستم تو میری چه ساده...
بچه ها ازم یه خداحافظی هم نکرد...
کاری کرد همیشه در انتظارش بمونم....
از 22 آبان متنفرم...
همیشه ساعت 2:30 شب که میشه دلم میگیره...
آخرین باری که باهاش حرف زدم...
دوشنبه بود.
ساعت 10:30 شب...
همون روزم بود که رفت...
ساعت 2:30 شب بود که رفت و من با خیال آسوده که فردا دوباره صدای عشقمو میشنوم چشامو بسته بودم...
دوسم نداشت...اگه اینو میدونستم میکشیدم کنار...ولی بگو گناهم چیه؟؟؟؟
من دوست داشتم...آره گناهم اینه؟؟؟؟؟
رفت...رفت و تنهام گزاشت...
چهارشنبه بود...
که دوباره بهش زنگ زدم...
اما اندفه خودش بر نداشت....
یه خانم برداشت و گفت
تلفن همراه مشترک مورد نظر مسدود میباشد...
به جای عشقم یه صدای ظبط شده گوشی رو جواب دادو بهم گفت که مسدوده...
تون موقع ناخوداگاه گریه کردم...
تا چند روز بهش زنگ میزدمو اون صدای ظبط شده همون حرفارو میزد....
دو ماه گذشت و همه بهم گفتن...
-عشقت مهاجرت کرده کالیفرنیا...
واسه همیشه رفته....
هیچ عکس العملی نشون ندادم...
شوکه شده بودم...
تا آخر اون روز زبونم بند اومده بود...و تو گلوم بغض داشتم..
آخرم بغضم ترکیدو کلی گریه کردم...
از اون روز تا به امروز...
خیلی افسرده شدم....
خیلی...
بچه ها دعا کنید دوباره برگرده پیشم و یه روزی بهش برسم....
نظرات شما عزیزان: